چرا بايد كتاب خواند؟

سرمقاله‌ جشن كتاب شماره 15

آرش حجازي

چهار نفر بودند. اسم‌شان‌ هم‌ اين‌ بود: همه‌كس‌، يك‌كسي‌، هركسي‌، هيچ‌كس‌.
كار مهمي‌ در پيش‌ داشتند و همه‌كس‌ مطمئن‌ بود كه‌ يك‌كسي‌ اين‌ كار را به‌ انجام‌ مي‌رساند. هركسي‌ مي‌توانست‌ اين‌ كار را بكند، اما هيچ‌كس‌ اين‌ كار را نكرد. يك‌ كسي‌ عصباني‌ شد، چرا كه‌ اين‌ كار، كار همه‌كس‌ بود، اما هيچ‌كس‌ متوجه‌ نبود كه‌ همه‌كس‌ اين‌ كار را نمي‌كند. سرانجام‌ داستان‌ اين‌طوري‌ تمام‌ شد كه‌ هركسي‌ يك‌كسي‌ را سرزنش‌ كرد كه‌ چرا هيچ‌كس‌ كاري‌ را نكرد كه‌ همه‌كس‌ مي‌توانست‌ انجام‌ بدهد.
حالا كاروان‌ هم‌ هي‌اصرار دارد يك‌ كاري‌ را بكند كه‌ هيچ‌كس‌ نمي‌كند، اما هركسي‌ مي‌تواند، به‌ شرط‌ آن‌ كه‌ همه‌كس‌ كمك‌ كند. به‌ زور مي‌خواهيم‌ دوست‌هايمان‌ را كتاب‌خوان‌ بكنيم‌. حالا شايد بعضي‌ها بگويند شما هم‌ خوشيد در اين‌ اوضاع‌ و هياهو، كه‌ يكي‌ سر مسايل‌ هسته‌اي‌ بحث‌ مي‌كند، يكي‌ درباره‌ي‌ دولت‌ جديد، يكي‌ نان‌ شب‌ ندارد بخورد، يكي‌ ويلان‌ و بي‌كار مانده‌ با يكي‌ دو تا مدركِ خوش‌اسمِ بداقبال‌، يكي‌ پشت‌ كنكور مانده‌، يكي‌…
اگر بخواهيم‌ حاصل‌ تاريخ‌ و تمدن‌ را در چند تا نمود خلاصه‌ كنيم‌، اگر شاخ‌ و برگ‌هايش‌ را بزنيم‌، اگر زرق‌ و برق‌هايش‌ را كم‌ كنيم‌، مي‌بينيم‌ در همين‌ دنياي‌ پيشرفته‌ي‌ فوق‌سريع‌، كل‌ كشفيات‌ و اختراعات‌ بشر، از كامپيوتر و ماهواره‌ و موشك‌ و تلفن‌ همراه‌ و چيزهاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ كه‌ گاهي‌ آدم‌ اسم‌شان‌ را هم‌ نمي‌تواند درست‌ تلفظ‌ كند، كل‌ دستاوردهاي‌ بشر را، چه‌ كشف‌ و چه‌ اختراع‌، مي‌توان‌ در پنج‌ چيز خلاصه‌ كرد: آتش‌ (انرژي‌)، خط‌، قصه‌، اهرم‌، چرخ‌.
همه‌اش‌ همين‌ است‌. كل‌ تاريخ‌ بشر.
و در اين‌ ميان‌، خط‌ و قصه‌، كه‌ كتاب‌ و تلويزيون‌ و اينترنت‌ و ماهواره‌ و اختراعاتي‌ كه‌ هنوز نيامده‌، واسطه‌هاي‌ آن‌ است‌، همه‌ فقط‌ دو رسالت‌ دارد: انتقال‌ اطلاعات‌ و سرگرم‌ كردن‌. رسالتي‌ كه‌ با تمام‌ تكنيك‌هاي‌ فوق‌پيشرفته‌، هنوز كتاب‌ طلايه‌دار آن‌ است‌. با تمام‌ جنگ‌ها و وحشت‌هايي‌ كه‌ تمام‌ دنيا را گرفته‌، هنوز هيچ‌چيز لذت‌بخش‌تر از آن‌ نيست‌ كه‌ شب‌، موقعي‌ كه‌ هوا سرد است‌ و زير لحاف‌ مي‌خزيد و لحاف‌ هم‌ سرد است‌ و مورمور دلپذيري‌ به‌ تن‌تان‌ مي‌دهد كه‌ مي‌دانيد خيلي‌ زود، گرما جايش‌ را مي‌گيرد، كتابي‌ برداريد و بخوانيد: «… يكي‌ بود، يكي‌ نبود…» چرا كه‌ خلاصه‌ي‌ تمام‌ حكمت‌ بشر در همين‌ جمله‌ است‌. آدم‌ اين‌ جمله‌ را كه‌ مي‌خواند، يك‌ دفعه‌ مي‌بيند همه‌ي‌ اين‌ هياهوها به‌ خاطر يكي‌ بوده‌ است‌، كه‌ روزي‌ يكي‌ نبود مي‌شود. جادوي‌ كتاب‌ همواره‌ در طول‌ تاريخ‌ جاري‌ بوده‌، و هيچ‌چيز نتوانسته‌ جايش‌ را بگيرد. كتاب‌ است‌ كه‌ مي‌گذارد ناگهان‌ دنياي‌ اطراف‌تان‌ خاموش‌ بشود، و تونلي‌ مي‌شود تا با سرعت‌ فوق‌ نور، در زمان‌ عقب‌ و جلو برويد، نگراني‌ها و دغدغه‌ها و لذت‌هايي‌ را پيدا كنيد كه‌ هيچ‌ وقت‌ فكرش‌ را نمي‌كرديد، از تن‌ كوچك‌ و محدودتان‌ بيرون‌ برويد، آرزوها و اميدهاي‌ تازه‌ پيدا كنيد، و از همه‌ مهم‌تر، احساس‌ رخوت‌ دلپذيري‌ شما را بگيرد كه‌ حاضر نباشيد با هيچ‌چيز در اين‌ دنيا عوض‌اش‌ كنيد. و بعد، وقتي‌ كتاب‌ را مي‌بنديد، مطمئنيد كه‌ فردا روز ديگري‌ است‌، و تمام‌ دغدغه‌هايتان‌ را با بستن‌ كتاب‌، خاموش‌ مي‌كنيد، تا فردا. نه‌ سينما جاي‌ اين‌ احساس‌ را گرفته‌، نه‌ اينترنت‌.
ما عاشق‌ كتابيم‌. هيچ‌چيز نتوانسته‌ جاي‌ كتاب‌ را براي‌ ما بگيرد. به‌ كتاب‌ معتاديم‌. و دوست‌ داريم‌ ديگران‌ را هم‌ معتاد كنيم‌. اما توان‌مان‌ زياد نيست‌. اراده‌ي‌ شما هم‌ مهم‌ است‌. جشن‌ كتاب‌ يك‌ نشريه‌ي‌ رايگان‌ است‌. پارسال‌ هي‌ خواهش‌ كرديم‌ كه‌ مشترك‌ بشويد، تا بتوانيم‌ به‌ فعاليت‌مان‌ ادامه‌ بدهيم‌. متأسفانه‌ فقط‌ 200 نفر مشترك‌ شدند، كه‌ ازشان‌ ممنونيم‌، اما حمايت‌ 200 نفر، جوابگوي‌ تيراژ 25000تايي‌ نيست‌. به‌هرحال‌، شش‌ ماهي‌ خودمان‌ را جمع‌ و جور كرديم‌ تا بتوانيم‌ ماهنامه‌ را هم‌چنان‌ منتشر كنيم‌. اين‌ هم‌ نتيجه‌اش‌، كه‌ با همت‌ دوستانم‌، محمد آخوندزاده‌، فاطمه‌ بذله‌، حسين‌ شهرابي‌ و ديگر كارواني‌ها ممكن‌ شد. قرار شد ديگر حق‌ اشتراكي‌ در كار نباشد. ماهنامه‌ همين‌طور تا بتوانيم‌، مي‌آيد. وقتي‌ نتوانستيم‌، يك‌ فكر ديگر مي‌كنيم‌. اما فكر مي‌كنم‌ آن‌هايي‌ كه‌ مدت‌هاست‌ با كاروان‌ و جشن‌ كتاب‌ رفيقند، يك‌ جورهايي‌ بايد رفاقت‌شان‌ را محكم‌ كنند. درهاي‌ ماهنامه‌ به‌ روي‌ كمك‌هاي‌ مالي‌ دوستان‌ باز است‌. جشن‌ كتاب‌ را رايگان‌ مي‌فرستيم‌. اگر دوست‌ داشتيد، حمايت‌ كنيد. اگر دوست‌ نداشتيد، نوش‌ جان‌تان‌. اما يك‌ كاري‌ بكنيد كه‌ جشن‌ كتاب‌ ادامه‌ پيدا كند، واقعاً بشود جشن‌ كتاب‌. يعني‌ يك‌ عده‌اي‌ جمع‌ شوند و كتاب‌ را ستايش‌، و با آن‌ شادي‌ كنند. روي‌ صحبتم‌ با دوستان‌ ناشرم‌ هم‌ هست‌ كه‌ سال‌هاست‌ سعي‌ كرده‌ايم‌ كتاب‌هاي‌شان‌ را بيش‌تر معرفي‌ كنيم‌، با جايزه‌ي‌ يلدا و جشن‌ كتاب‌ و خبرنامه‌هاي‌مان‌، كتاب‌هاي‌ خوب‌شان‌ را با ديگران‌ در ميان‌ بگذاريم‌ و جشن‌ بزرگ‌مان‌ را به‌ افتخار كتاب‌، گسترش‌ بدهيم‌. هربار براي‌ درخواست‌ كمك‌ پيش‌ يكي‌ از همكاران‌ ناشر رفته‌ايم‌، جواب‌هاي‌ سربالا گرفته‌ايم‌. ما به‌ عنوان‌ يك‌ كسي‌، اين‌ كار را مي‌كنيم‌، اما اگر همه‌كس‌ به‌ ميدان‌ بيايند، مي‌شود كار را ادامه‌ داد.
يا حق‌
آرش‌ حجازي‌

شما ممکن است این را هم بپسندید

یک پاسخ

  1. وحید اوراز گفت:

    با درود و بسیار درود بر پیشگاه حضرت عالی
    جناب آقای دکتر حجازی با خرسندی و افتخار لحظه ای که فهمیدم سایت تان راه اندازی شده بر خود بالیدیم و مفتخر شدیم . همانند همیشه نستوه و بزرگوار گام های پیشرفت را سکان داری و امیدوارم استوار بمانید.