موعودهای زرتشتی
مقدمه: در آغاز، فقط اهورامزدا بود و اهریمن، اهورامزدا نور بود و اهریمن تاریکی. اهریمن از وجود نور خبر نداشت، اما اهورا از وجود اهریمن و نبرد اجتنابناپذیرشان خبر داشت، برای همین، به آفرینش مینویی یا معنوی موجودات پرداخت. بعد از سه هزار سال، اهریمن وقتی تصادفاً جهان نور را دید، شیفتهاش شد و به همراه دیوهایش به جهان روشنی حمله کرد.
نبرد خیروشر از همینجا شروع شد. اهورامزدا به اهریمن پیشنهاد کرد برای نبردشان زمان بگذارند، وگرنه دو تا خدای خارج از زمان و مکان که تا ابد با هم میجنگیدند. برای نبردشان، در زمان بیکرانه، زمانه کرانهمند و مهلت نه هزارسالهای تعیین کردند. در سه هزار سال اول، اهورامزدا با دعایی اهریمن را بیهوش کرد و جهان مادی را آفرید و آفرینش مادی خودش داستان مفصلی است. سه هزار سال دوم دوران خلق انسان و جهان و آمیزش خیروشر و سلطهی اهریمن است (داستانش را جدا میگویم). زرتشت در پایان سههزارهی سوم به دنیا آمد و چهارمین دورهی سههزارساله شروع شد. ما در این سه هزار سال آخر زندگی میکنیم.

نطفههای زرتشت: زرتشت پیش از مرگ سه بار با زنش نزدیکی کرد و ایزد نریوسنگ، پیامآور اهورامزدا، هر سه بار نطفهی زرتشت را گرفت و برد به دریاچهی هامون. در پایان هر هزاره از سههزارهی چهارم، دوشیزهای در آب هامون آبتنی میکند و از نطفهی زرتشت باردار میشود و هر بار یکی از فرزندهای موعود زرتشت را به دنیا میآورد. حالا بماند که به لطف مدیریت حاکمان ایران و افغانستان، دریاچهی هامون خشک شد! شاید هم خشکش کردند تا فرزندان زرتشت ظهور نکنند!
القصه، اسم عام این موعودها سوشیانت است، اما اسم سوشیانت بهصورت خاص برای موعود سوم هم به کارمیرود.
حالا برسیم به داستان هرکدام از این سه موعود.
2. هوشیدر: در اوخر هزارهی هفتم، موقعی که ایران ویران و اشغال شده، بهرام ورجاوند از کابل یا هند ظهور میکند و دین زرتشت را دوباره به شکوه میرساند. در پایان هزاره، از دوشیزهای، هوشیدر به دنیا میآید. هوشیدر که سیسالش شد، خورشید ده روز در آسمان میایستد! هوشیدر برای سه سال سبزی و برکت را به ایران برمیگرداند و رودها پرآب میشود. در زمان هوشیدر، تمام گرگها جمع و به گرگ عظیمی مبدل میشوند. هوشیدر با لشکری به جنگ گرگ میرود و شکستش میدهد. (این گرگ را مقایسه کنید با فینریر، گرگ آخرالزمانی اساطیر اسکاندیناوی).بعد هم که نوبت تغییرات اقلیمیست. دیوی به نام ملکوس از راه میرسد و با خودش چهارصد سال سرما و توفان میآورد و کشتار عظیمی در میان آدمها و جانورها به پا میکند. طوری که درِ ور جمکرد را باز میکنند و مردمی که هزاران سال است در این دژ مخفی زیرزمینی زندگی میکنند، به جهان برمیگردند. علم پزشکی چنان پیشرفت میکند که کسی در اثر بیماری نمیمیرد. حالا برویم سراغ موعود بعدی، در هزارهی بعد.

فصل دوم: هوشیدرماه: فیلم را میزنیم جلو، و میرسیم به پایان هزارهی هشتم.
باز دوشیزهای بعد از آبتنی در هامون، بچهای به اسم هوشیدرماه میآورد. این بار، در سی سالگیاش، خورشید بیشت روز در آسمان میایستد (تصور روشنی ظاهراً از حرکت وضعی زمین نداشتند!). هوشیدرماه برای شش سال سبزی و آبادانی را به ایران برمیگرداند. در این دوره تهدیدها جدیتر میشود. اول تمام مارها جمع میشوند و اژدهایی میسازند که شروع میکند به ویرانی دنیا. هوشیدرماه لشکری درست میکند و میرود به جنگ این اژدها و شکستش میدهند.

بدتر از همه، آخر این هزاره، ضحاک از بند آزاد میشود و شروع میکند به نابودی دنیا و از بین بردن محیط زیست و گیاهان و جانوران و آدمها. ماجرایش هم جالب است. میگویند ملحدی از بیتالمال پول میخواهد، اما وقتی به او پول نمیدهند، عصبانی میشود و به دماوند میرود و ضحاک را از بند نجات میدهد تا دمار از روزگار حاکمان خسیس در بیاورد. اما ضحاک همین که از بند آزاد میشود، این ملحد را میبلعد. تاختوتاز ضحاک به مرگ یک سوم انسانها و حیوانات جهان و از بین رفتن آب و آتش و گیاه میانجامد، مثلاً تروریسم، خشکسالی، کمبود انرژی، و تغییرات اقلیمی…
فصل سوم: سوشیانت: در پایان هزارهی هشتم و آغاز هزارهی نهم، بچهی سوم زرتشت به دنیا میآید که به سوشیانت معروف است. وقتی سی سالش شد، خورشید سی روز در آسمان میایستد. گرشاسب را که هزاران سال است به خواب رفته بیدار میکند. گرشاسب هم بالاخره کار نیمهتمام فریدون را تمام میکند و با گرز میزند توی سر ضحاک و خلاص!

کیخسرو برمیگردد و شاه میشود و عدل و داد به دنیا برمیگردد. از اینجا نبرد زمینی و آسمانی نهایی شروع میشود و جنگی کیهانی بین اهورا و ایزدانش و اهریمن و دیوهایش در میگیرد. طبیعتاً اهریمن شکست میخورد و دوباره به جهان تاریکی تبعید میشود و درش را هم مهر و موم میکنند تا دوباره برنگردد.
آخرش هم که قیامت میشود. روح آدمها از رودی از مذاب رد میشود. خوبها بیدردسر رد میشوند و میرود بهشت، و گناهکارها هم اول درمذاب تزکیه میشوند و آنها هم میروند به بهشت، و اینطوری پروندهی جهان مادی هم بسته میشود.
میبینید بسیاری از مضامین ادیان دیگر همریشگیهای زیادی با این روایت دارد: باردار شدن دوشیزه و تولد معجزهآسای موعود. خود موعود. ظهور تجسم شر در آخرالزمان. رجعت قدیسان و جاودانان. قیامت و رستاخیز.