دسته: کاروان

استعفا از مدیریت انتشارات کاروان

قابل توجه دوستان و عزیزانی که درباره امور مربوط به انتشارات کاروان ایمیل هایی برای من ارسال می کنند. من از بانیان انتشارات کاروان در سال 1376 بودم و از آن هنگام، تا سال 1388 به مدت 12 سال مدیریت این انتشارات را cialis for sale بر عهده داشتم. در این 12 سال به غیر از انتشار بیش از 250...

کتاب سخنگوی کیمیاگر، با هنرمندی محسن نامجو

خوب، بعد از حدود یک سال کار، سرانجام کتاب سخنگوی کیمیاگر، با هنرمندی، موسیقی و صدای محسن نامجو منتشر شد. یکی از کارهایی است که از انتشارش خیلی خوشحالم. اگر می خواهید درباره این کتاب بیشتر بدانید، به اینجا سر بزنید. متن زیر، متنی است که در کتابچه همراه این شش سی دی نوشته ام، فکر کردم شاید بد نباشد...

سرگذشت انتشارات کاروان – 4

اول از همه سراغ پدرم رفتم و 100 نسخه از اندوه ماه را به او فروختم تا به دوستانش هدیه بدهد و افتخار کند  که پسرش نویسنده شده. یکی از دوستان خانوادگی مان هم 50 نسخه از ما خرید. اما هنوز 1350 نسخه دیگر داشتم. با پرس و جو فهمیدم که کتاب ها را باید به مراکز پخش کتاب داد...

سرگذشت انتشارات کاروان (۲) ـ اندوه ماه

در یادداشت قبلی، درباره‌ی فضایی صحبت کردم که رمان اندوه ماه در آن متولد شد، در سال 1370. به شدت خسته بودم، نه فقط از فشار کار، از همه‌چیز. در یک طرف مرگ بود که کم‌کم به این نتیجه می‌رسیدم که در دنیای پزشکی، عملاً هیچ‌کاری برایش به عقب انداختنش از ما برنمی‌آید، پشت سرم سال‌های نوجوانی و دبیرستان بود...

سرگذشت انتشارات کاروان (1) – سال های خون و تعفن

خوب، چون یکی از دوستان اعتراض کردند که از گفتن ماجرای انتشارات کاروان شانه خالی می کنم، شروع می کنم. اما قبل از آن — به این می گویند مرض! — به دوستان خبر بدهم که وب سایت جدید فصلنامه جشن کتاب راه اندازی شد. بی‌زحمت اگر حوصله‌اش را دارید، سری به آن بزنید و در مرحله آزمایشی اش، نظراتتان...

سرگذشت انتشارات کاروان (3) _ اندوه ماه

برای چاپ اندوه ماه، به ناشرهای زیادی سر زدم. اغلبشان صاف و ساده می گفتند «کار قبول نمی کنیم» و خلاص. بعضی هایشان می گفتند من نویسنده ناشناسی هستم و کارم فروش نمی رود، که حق هم داشتند. یکی دو ناشر هم کار را بررسی کردند و وقتی گفتند کارم قبول شده، ذوق کردم. اما موقعی که برای صحبت بیشتر...