تأملاتی بر هنر داستان نویسی: جلسه 5 / درون مایه

قبل از شروع به کار بر روی داستان، یک کلاسور و یکی دو بسته کاغذ کلاسور بخرید. ممکن است بخواهید با رایانه کار کنید. اما به هر حال، روشی که با این کلاسور می‌گوییم، قابل اجرا با رایانه نیز هست.

مرحله ی اول داستان نویسی: درون‌مایه‌ی داستانpurchase cialis online safely

ong>

درون مایه، یک جمله‌ی تک‌سطری و کوتاه است که داستانی را که می‌خواهید بنویسید، معرفی می‌کند.

وقتی می‌خواهید جمله‌ی درون‌مایه را بنویسید، تصور کنید می‌خواهید این درون‌مایه را به عنوان شعار تبلیغاتی کتاب‌تان، برای یک روزنامه بفرستید یا در تبلیغات از آن استفاده کنید. پس باید کوتاه، جامع، و کلیدی باشد.

درون‌مایه‌ی داستان باید بدون نیاز به جزئیات، عناصر اصلی داستان را برساند. جزییات در داستان می‌آید و مهارت نویسنده در این است که خواننده را در تمام طول داستان همراه خود بکشد.

اگر در تمام مدتی که داستان می‌نویسید، مرکز ثقل افکارتان یک خلاصه‌ی کوتاه از داستان باشد ، دقیقاً می‌دانید برای خوانندگان چه می‌خواهید بگویید. از آن جا که این فرایندی پیوسته است، این مرحله، عنصری اساسی در هر داستان خوب است، و اولین مرحله از روش داستان نویسی ما.

فارغ از آن که داستان شما از چه سنخی باشد، برای نوشتن خلاصه‌ی یک سطری داستان خود، باید سه بخش را در آن بگنجانید. با یک شخصیت یا ایده (فاعل یا جوهره‌ی داستان) شروع می‌کنید، بعد هدف (مفعول، کلمه یا عبارت نهایی) را مطرح می‌کنید و سرانجام کنش (فعل یا عبارت حاوی فعل) را می‌آورید.

مثال ساده‌ای برای روشن شدن این بحث می‌آوریم.

جنایت و مکافات:

1. فاعل (کننده): عبارت «یک دانشجوی فقیر»

2. . مفعول (هدف): قوی ترین بخش این جمله، مفعول فاعل و تعارض است. در این داستان، «پیرزنی رباخوار» هدف فاعل داستان است.

3. تعارض داستان: یعنی عبارت فعلی که به دنبال تعارض می‌آید. در این جا، تعارض ما عبارت «به خاطر پول می‌کشد» است.

و بنابراین درون‌مایه‌ی داستان می‌شود: «یک دانشجوی فقیر، پیرزنی رباخوار را به خاطر پول می‌کشد.» دقت کنید که منظور از فاعل و مفعول، نقش دستوری آن ها نیست.

همین داستان را که بسیار پیچیده است، می‌توان به شکلی دیگر خلاصه کرد و به جای شخصیت، ایده را آورد:

«جنایت به هر دلیلی [فاعل]، مکافات [مفعول] دارد.» و اتفاقاً داستایوسکی همین جمله را به عنوان نام کتاب خود انتخاب کرده است: جنایت و مکافات.

مثال‌های دیگر:

  • مردی که عاشق زنش است (فاعل)، زن خائنش را (مفعول)، می‌کشد (تعارض). ( بوف کور، صادق هدایت)
  • مجرم (فاعل)، انسانی نیکوکار (مفعول)، می‌شود (تعارض). (بی‌نوایان، ویکتور هوگو).
  • مردی دچار پوچی (فاعل)، مرد عربی را (مفعول)، می‌کشد. (بیگانه، آلبر کامو).
  • مردی (فاعل)، به سوسک (مفعول)، مبدل می‌شود. (مسخ، فراتس کافکا)
  • جنگ (فاعل)، تمام آرمان‌ها را (مفعول)، بر باد می‌دهد. (خانواده‌ی تیبو، روژه مارتن دوگار).
  • انسان (فاعل)، خیر و شر را (مفعول)، درون خود دارد. (دل تاریکی، جوزف کنراد).

سعی کنید درون‌مایه‌ی خلاصه‌ی کتاب‌هایی را که خوانده‌اید، روی کاغذ بنویسید. تمرین ارزشمندی است تا بتوانید به درون‌مایه‌ی داستان خودتان برسید.

تمرین

درون مایه ی ده رمان برجسته ی ادبیات را بنویسید.

شما ممکن است این را هم بپسندید