آزادي چيست؟
تمام افراد بشر آزاد به دنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه داراي عقل و وجدان هستند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادري رفتار كنند.
اين، مادهي اول اعلاميهي جهاني حقوق بشر است كه تمام كشورهاي عضو سازمان ملل متحد، موظف به اجراي آن هستند. در اين ماده، سه مفهوم اصلي مطرح شده است:
1. انسان (نوع بشر)
2. آزادي
3. برابري
سعي كنيد انسان را تعريف كنيد. اگر همين الان يك موجود هوشمند از فضا بيايد و جلوي شما بنشيند و بخواهد شما موجوداتي را بشناسد كه اسم خودتان را گذاشتهايد «انسان»، چه برايش ميگوييد؟ خيالتان را پرواز بدهيد. چه ميگوييد؟ مثلاً ميگوييد انسان از راستهي پستانداران است؟ موجود زندهاي است كه بايد غذا بخورد و نفس بكشد تا زنده بماند؟ موجودي است كه ميميرد؟ در اجتماع زندگي ميكند؟ حرف ميزند؟ ميسازد؟ آفريننده است؟ من فكر ميكنم انسان موجودي آفريننده است: شعر ميگويد، قصه ميسازد، خانه ميسازد، موشك ميسازد، كشتي ميسازد، خيال ميپرورد، آرزو دارد. موجودي مختار است. اختيار دارد هر كاري كه دلش ميخواهد بكند، اگر در حيطهي توانايياش باشد. ميتواند هر طور دلش ميخواهد فكر كند، آرزوهايش با ديگري فرق داشته باشد. آزادي و اختيار، جزو تعاريف وجودي انسان است. اين آزادي بود كه باعث شد بشر تخيلاتش را تا امروز تحقق ببخشد، كشور بسازد، امپراتوري بسازد، اختراع كند، زندگي را براي خودش بهتر كند، يا بدتر كند. بعد عدهاي تصميم گرفتند فقط خودشان آزاد باشند و آزادي را از ديگران بگيرند. نظامهاي بردهداري و استعماري و استثماري به وجود آمد. عدهاي حقوقي بيشتر از ديگران داشتند. گفتند عدهاي بهتر از ديگران هستند. عدهاي با بقيه فرق ميكنند. عدهاي بيشتر از بقيه ميفهمند. عدهاي ميتوانند تعيين كنند ديگران چطور زندگي كنند، چه بگويند، چه بپوشند، چه بخواهند.
آنهايي كه حق آزاديشان را گرفته بودند، ساكت ننشستند و براي گرفتن حقشان اعتراض كردند، ايستادند، مبارزه كردند، خون دادند، و خيليها توانستند حقشان را بگيرند و آزاديشان را به دست بياورند، اما يادشان رفت كه آزادي حق همه است. براي همين خودشان شدند ستمگر و استثمارگر و مستبد و استعمارگر.
وضع نميتوانست اين طوري ادامه پيدا كند. براي همين، در زمان جنگهاي استقلال امريكا و انقلاب كبير فرانسه، مفهومي به نام «حقوق بشر» مطرح شد. دانشمندان و جامعهشناسان و فيلسوفان جمع شدند تا ببينند چهطور ميتوانند از آزادي، به عنوان معرف وجود انسان، دفاع و حمايت كنند، تعريف مشخصي بدهند، و نگذارند اين مفهوم، به خاطر ابهامش بازيچهي دست كساني بشود كه تعبيرهاي به نفع خودشان از آزادي ميكردند و به اسم آزادي، مردم را به بردگي ميكشيدند. و سرانجام حاصل بحثها و جدلها اين شد كه: هر كس آزاد است هر كار دلش ميخواهد بكند و هر چه دلش ميخواهد بگويد، به شرط آن كه آزادي كس ديگري را محدود نكند و نگيرد.
اين شد مادهي اول. بعد براي توضيح اين ماده، مواد ديگري هم تدوين كردند كه در نهايت شد اعلاميهي جهاني حقوق بشر. همهي كشورها هم از آن استقبال كردند و ا