حرکت مردم ایران عمیق تر از اینهاست: پاسخ به مقاله واشنگتن پست درباره شورشیان مبل نشین ایرانی

روز 16 ژوئن 2011 مقاله ای در واشنگتن پست منتشر شد با نام «شورشیان مبل نشین در ایران فیسبوک را ترجیح می دهند». این مقاله که بر اساس مصاحبه با سه چهار نفر با نام مستعار (به جز عباس عبدی) تدوین شده، ادعا می کند که مردم ایران به این علت از اعتراضات سال 1388 خود دست کشیده اند که ترجیح می دهند به بازی های اینترنتی مثل فارم ویل بپردازند، نگاهی به عکس های صریحی بیندازند که دوستانشان پست کرده اند، و بحث های سیاسی خود را به شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک محدود کنند، چون خطر اعتراض در این شبکه ها کمتر است.

برای کسی که با جریانات جامعه ایرانی آشنا باشد، این توضیح ساده نشان می دهد چه قدر رسانه های غربی، و شاید سیاستمداران غربی، در تحلیل وقایع خاور میانه و درک تفاوت های اجتماعی سیاسی فرهنگی این کشورها بی اطلاع و خام هستند. چندین بار در “تحلیل”های سیاسی رسانه های غربی دیده ام که بی نتیجه سعی می کنند شورش ها یا به قول خودشان “انقلاب”های موفق در مصر و تونس را با ایران و سوریه و لیبی مقایسه کنند. این مقایسه نمی تواند معنادارتر از مقایسه انقلاب 1917 روسیه با جنگ های استقلال امریکا باشد.

نخست آنکه آنچه در مصر و تونس رخ داد، انقلاب نبود، چرا که آنچه رخ داد، فرایند برکناری یک دیکتاتور از قدرت به دنبال قیام مردم و حمایت غرب بود. اگر امریکا به مبارک فشار نمی آورد که قدرت را ترک کند و مردم در این مبارزه تنها بودند، این فرایند بسیار بیشتر طول می کشید. قدرت مبارک ریشه در حمایت عظیمی داشت که از امریکا دریافت می کرد. وقتی امریکا از حمایت او دست کشید، در مدت کوتاهی ارتش او را برکنار کرد و خودش قدرت را در دست گرفت. اما دولت های سوریه و لیبی هیچ حمایتی از امریکا دریافت نمی کردند و منشاء قدرتشان نفت یا هماهنگی های بسیار پیچیده سیاسی جغرافیایی در منطقه بود. برای همین، ماه ها پس از آغاز شورش ها و با وجود خونریزی فراوان و رشادت های مردم، شاهد پیشرفت مردم در برکناری دیکتاتورهای این دو کشور نیستیم.

انقلاب واقعی با دگرگونی بنیادین در ساختارهای سازمانی همراه است که در مدت کوتاهی رخ بدهد و شامل انتقال کامل از یک قانون اساسی به قانون اساسی دیگر است. ما هنوز در مصر و تونس شاهد تغییر قانون اساسی نبوده ایم، فقط فردی از قدرت برکنار شده است.

ایران با این کشورها قابل قیاس نیست. اولاً نظام حاکم در ایران یک نظام دیکتاتوری نیست (هرچند دارد به دیکتاتوری تبدیل می شود)؛ در ایران یک نظام توتالیتر و تمامیت خواه حاکم است: یک سیستم، نه یک فرد. از روزنامه نگارها مدام می شنوم که احمدی نژاد در انتخابات 1392 دیگر شرکت نخواهد کرد و مردم راحت می شوند. متوجه نمی شوند که احمدی نژاد هیچ قدرت واقعی ندارد. هیچ فردی ندارد. در شوروی مرگ استالین چندان مهم نبود، نظام به شکلی طراحی شده بود که بدون وابستگی به یک فرد، برای آینده قابل پیش بینی بقایش تضمین شود و پایدار بماند. فرض این بود که نظام شوروی شکست ناپذیر باشد. این فرض چندان هم دور از واقعیت نبود. فقط شخصی از داخل آن نظام می توانست بانی تغییر شود، ماموریتی که گورباچف بر عهده گرفت. مردم نمی توانستند نظام را شکست بدهند.

به دلیل مشابهی، در سال 1388، مردم ایران به این نتیجه رسیدند که در میان کاندیداهای تایید شده برای ریاست جمهوری، میرحسین موسوی تنها کسی بود که توانایی، عزم و ابزارهای لازم را برای ایجاد این تغییرات تدریجی در نظام داشت. مردم، علی رغم تکثر فراوان نظرات درباره آینده ایران، به همین دلیل پشت سر او متحد شدند.

مردم ایران پیشتر عواقب انقلاب به معنای واقعی را تجربه کرده بودند و شاهد دو انقلاب بودند: انقلاب مشروطه در سال 1907 و انقلاب اسلامی در سال 1979. هر دو انقلاب به تحولات بنیادی ساختاری و سازمانی، و همچنین صدور قانون اساسی جدید منجر شدند. اما رژیم هایی که جایگزین رژیم های قبلی شدند، ثابت کردند که “انقلاب” راه حل مناسبی برای از بین بردن استبداد نیست. انقلاب مشروطه منجر به روی کار آمدن حکومت وحشت رضا شاه شد که دموکراسی را به مدت غریب پنجاه سال در ایران به تعویق انداخت، و انقلاب اسلامی به روی کار آمدن یکی از مخوف ترین، سرکوبگرترین و بی رحم ترین رژیم های توتالیتر تاریخ.

وقتی مردم ایران تحت لوای جنبش سبز متحد شدند تا آرایشان را پس بگیرند، به شدت سرکوب شدند و جامعه جهانی برای حمایت از آن ها کار خاصی نکرد. مردم امید خود را به تغییر تدریجی بر باد رفته دیدند. حالا با معضل دیگری روبه رو بودند: اگر امیدی به تغییر تدریجی در قالب جمهوری اسلامی نیست، پس چه طور می توان این نظام را به شکلی صلح آمیز با نظامی لیبرال – دموکراتیک عوض کرد؟

انقلاب پاسخ این سوال نبود، چرا که منجر به خونریزی بی حد و حصر می شد: رژیم ایران تمام قدرت نظامی، ثروت، ابزارهای چانه زنی با غرب و تمام رسانه ها را در اختیار داشت. از طرف دیگر، تنها ابزار در دست مردم، تظاهرات مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی هم در کوتاه مدت ناکارآمد شده بود،  چرا که در برابر رژیمی تا دندان مسلح که به هیچ ارزش و اخلاقیاتی پایبند نبود و هرگونه نافرمانی و نارضایتی را خیانت تلقی می کرد که مجازاتش مرگ و شکنجه و زندان است، مقاومت مدنی کارآیی نداشت. تحریم های بین المللی علیه ایران باعث نشد که ایران از جاه طلبی های هسته ای اش دست بکشد و نفت ایران هنوز ارزشمندتر از آن است که جهان حاضر به تحریمش باشد. این نفت تمام منابع مالی لازم را برای سرکوب مردم و حمایت از ترور در جهان در اختیار این رژیم می گذارد.

چند هفته پیش، زندانی ای را در مراسم خاکسپاری پدرش و در برابر چشم مردم کشتند؛ یک هفته بعد، یک زندانی سیاسی را که در اعتراض به این جنایت اعتصاب غذا کرده بود، کشتند. بعد 12 زندانی سیاسی اعتصاب غذا کردند. حکومت ایران حاضر است تا ته خط برود، چرا که به این نتیجه رسیده که کارهایش عواقبی برایش ندارد: «بگذارید این زندانی ها هم بمیرند، در دنیا کسی اهمیت نمی دهد، یا اگر بدهند، چه غلطی می توانند بکنند؟ هنوز نفت ما را می خواهند و تا وقتی نفت می خواهند، به همکاری با ما ادامه می دهند.»

از طرف دیگر، احمدی نژاد که زمانی سوگلی آیت الله خامنه ای بود، حالا به دنبال چند نافرمانی از فرامین رهبر، ظاهراً مغضوب واقع شده. رهبری نمی تواند حتی به رئیس جمهور برگزیده خودش هم اختیارات کافی بدهد و حکومت توتالیتر ایران کم کم به حکومتی دیکتاتوری استحاله می یابد.

برای همین است که مردم ایران حالا تصمیم گرفته اند از سرعت جنبش کم کنند و آن را به لایه عمیق تری ببرند. شبکه های اجتماعی تنها راه ارتباطی مردم است و در این شبکه ها، به وضوح می توان تکثر آرای ایرانی ها را دید. مردم مصر فقط می خواستند مبارک برود و برای این هدف با هم متحد شدند. مردم ایران حکومت و جامعه ای دموکراتیک، لیبرال و اقتصادی پویا می خواهند و قبل از آنکه برای دستیابی به این هدف وارد نبرد شوند، دارند درباره آن بحث می کنند تا زمان موعود که رسید، همه به ادراک کافی از معنای واقعی دموکراسی و آزادی رسیده باشند. این بازتابنده بلوغ ملتی است که نه بر اساس احساسات، که بر اساس عقل عمل می کند و با دقت نظاره گر حوادث و آماده کردن خودش است.

امیدوارم همه چیز برای مصریان و تونسی ها ختم به خیر شود، اما وقتی زمان تغییر در ایران فرا برسد، تغییری درونزاتر و بنیادی تر خواهد بود، نه یک جراحی پلاستیک کوتاه مدت.

یا حق

آرش حجازی

شما ممکن است این را هم بپسندید

11 پاسخ‌ها

  1. الیا گفت:

    امیدوارم، امیدوار…

  2. sayeh گفت:

    سلام بر شما آقاي حجازي عزيز- هدفم از نوشتن اين نظريه م اينه كه حس ميكنم عليرغم اينكه شما يك ايراني شريفي هستين و مايه افتخار كه بهرحال درمقابل تهديدات و تمهيدات استبداد مذهبي سر خم نكردين اما بازم يه جاهايي بنظر مياد هنوز ما ايروني ها اين رژيم رو درتماميتش نشناختيم… ببينيد علت اينكه دوانقلاب مشروطه و ضدسلطنتي به نتيجه نرسيد و به استبداد وحشيانه تري راه برد اين بوده كه هيچوقت بهاي يك جنبش سراسري سازمانيافته رو نتونستيم ما مردم ايران بديم.يه ريزه رهبراني دادن و گروههايي اما ملت ما بدليل سرقت انقلاب توسط مرتجعين ديگه بيشتر نيومدن… الان هم يك چيز پاسخ آزادي ما ملت ايرانه، اونم جنبش و مقاومت سراسري سازمانيافته كه وقتي راه به راديكاليزم ببره ديگه كسي نميتونه به سرقت ببرتش چون بابتش هزينه ميديم نميذاريم… نميذاريم دوباره سرش رو بكنن توي گل… پاسخ اين رژيم بنيادگراي مذهبي كه ريشه در قرون و اعصار ارتجاع داره طبعا قيمت و هزينه بيشتري هم از هر انقلاب ديگه اي ميطلبه… اسم خشونت رو رژيم و ارتجاع و وزارت اطلاعات روش گذاشته و اذهان رو هم مسموم كرده كه دقيقا به همينجاها فكر نكنيم… ولي راه حل ايران يك جنبش و مقاومت سازمانيافته و سراسري با هزينه و قيمت كلاني هست كه همين الان جريان داره… علت افول ما مردم ايران و قيام مون اين نيست كه ملت راهي بجز اينترنت نيافتن.. خير دو موئلفه است كه بايد بشناسيم. يكم . سركوب وحشيانه اين ددمنشان و دوم خيانت رهبران سازشكار سبزها … بنابراين اگر كه جنبش راديكاليزه و با همان اهرم مرگ بر اصل ولايت فقيه در ابعاد گسترده پيش بره قطعا سرنگونش ميكنيم بزودي… نياز به پيشتازاني داره كه قيمت دارن ميدن و بايد ملت ما اونا رو خوب بشناسن… اين ديوار سانسوره كه نميذاره واقعيتها از اذهان ما بدرستي عبور بكنه… راغبم با شما اگر كه مايليد صحبت بيشتري بكنم… قربان شما سرفراز باشيد به اميد آزادي ايران تحت حاكميت فاشيسسم مذهبي و رهايي خلق درزنجيرمون … ايران اين زيباترين وطن…

  3. سبا گفت:

    هنوزهم تحلیل هایت بهتر وبرگزیده تر از دیگران است موفق و پیروز باشی

  4. Mehrdad Rad گفت:

    من اون مقاله واشنکتتن پست رو خوندم. انصافاً مقاله ضعیفی بود. هم از نظر استدلال هایی که کرده بود و هم حتی از نظر نگارشی. اما یه نکته ای توش بود که به نظرم واقعیت داشت چون من خودم همچین حسی رو تجربه کردم. یکی از مصاحبه کننده ها خاطره ای از یکی از تجمع های اخیر رو (احتمالاً بیست و پنج بهمن، یا یکم اسفند؛ خودش گفته بود فوریه) تعریف کرده بود که ظاهراً خودش میره تو خیابون ولی وقتی بر میگرده خونه، می بینه دوستاش فقط نشستن تو خونه و از پشت کامپیوتر تظاهرات کردن! این احساسی بود که من هم تو دهم اسفند تجربه اش کردم، وقتی تو خیابون انقلاب پر از گارد ویژه و لباس شخصی بود و مردمی که به جای اینکه بیان تو خیابون راه برن، مدام خط اتوبوس های بی آر تی رو با اتوبوس بالا پایین می کردن! یکی از کارشناسایی که با بی بی سی مصاحبه می کرد حرف جالبی زد. گفت مردمی که تو عید امسال، یعنی همون موقعی که رهبراشون رو تو حصر کردن، برای تعطیلات عید یه هو یه میلیون نفرشون پا میشن میرن شمال، چه انتظاری میشه ازشون داشت؟
    هرچند دوست دارم مثل تو فکر کنم، ولی من خیلی وقته که امیدم رو از دست دادم.

  5. آرش حجازی گفت:

    گفته‌های‌تان خرد عمیقی دارد که با گذر زمان بر همگان اثبات می‌شود.
    هزاران بار سپاس از وجود شما.
    آقای حجازی، از کار و زندگی‌ام گذشتم و منتظر پاسخ شما هستم.

  6. خواننده گفت:

    آرش جان ، از شما بعید میدانم ، پاسخ یک مقاله انگلیسی را به انگلیسی هم بنویسید. با ترجمه نکردن پاسخ خودتان ، تفاوت بسیار زیادی در دیده شدن مطلب شما و مطلب واشنگتن پست به وجود آمده است.

  7. خواننده گفت:

    آه ، ببخشید ترجمه انگلیسی رو الان دیدم.

  8. آرش حجازی گفت:

    خواهش می‌کنم سریع‌تر پاسخ دهید. شرایط وخیم است.

  9. مرگ ب خامنه ای گفت:

    تا قبل از این فکر می کردم ادم درستی هستی
    مردک جیره خور موسوی همین میرحسینی که دم ازش میزنی گوه دست پروده خمینی دجاله بی پدر که چند هزار نفر را در دهه 60 اعدام کرد .
    تو را به هرچی که دوست داری ذهنیت من را به ندا خراب نکن

  10. آناهید گفت:

    سلام
    خیلی خوشحالم صفحه فیس بوک و وبسایتتون رو پیدا کردم .امیدوارم همیشه ی همیشه موفق باشید

    راهی که ما تو ایران برای رسیدن به آزادی باید طی کنیم خیلی طولانی , به نظر من ما از کشور های منطقه جلوتریم ما قبلا انقلاب رو تجربه کردیم و حداقل به نظر من دیگه برای ما فایده نداره .ما باید آروم و تدریجی سیاست ها و روش ها و …شیوه های اداره حکومت رو تغییر بدیم .حتی شده با آموزش به نسل آینده .ملت ما تا به حال هزینه های زیادی در جهت مبارزه رودررو و اعتراض و قیام و…پرداخته .دیگه وقتشه راه های متفاوتی رو انتخاب کنیم .اصلاحات و رسیدن به دموکراسی زمان زیادی می خواد.حالا در مقطعی اگر لازم شد دوباره تو خیابون هم میایم اما الان شاید فایده ای نداشته باشه

  11. mitra گفت:

    تا حالا کسی بهت گفته بود که خیلی کثیفی؟